بازی

چرا بازی‌های نوستالژیک را دوباره بازی می‌کنیم؟ | روانشناسی یک لذت قدیمی

تا حالا شده که دلتون بخواد بازی‌های قدیمی و دوران بچگیتون رو دوباره بازی کنید؟ برید به دنیای دهه ۹۰ و فقط بشینید به اینکه چقدر این بازی‌ها لذت‌بخش هستند فکر کنید؟ واقعاً چرا بازی‌های قدیمی رو دوباره پلی می‌دیم؟ در این مطلب با نگاهی روان‌شناسانه، فرهنگی و شخصی، در بازیکت‌مگ به بررسی این رفتار می‌پردازیم.

جریان مداوم بازیکن‌ها همواره حتی در عصر الان که هوش مصنوعی‌ها و بازی‌های گرافیکی بی‌نظیری وجود دارد در حال حرکت بوده است. معمولاً افراد به سمت عناوین قدیمی و نوستالژیک کشیده می‌شوند و این پدیده به نام بازگشت نوستالژیک شناخته می‌شود. ریشه‌های روانی، حافظه هیجانی و فرهنگ دیجیتال، این دلتنگی را توصیف می‌کنند.

حافظه اپیزودیک و پیوند با بازی‌های نوستالژیک

حافظه‌ی اپیزودیک، بخشی از حافظه‌ی بلندمدت انسان است که تجربیات شخصی افراد را با دقت و جزئیات مکانی و زمانی حفظ می‌کند. تحقیقات نوروساینس نشان می‌دهد، زمانی که فردی در مواجهه با یک تجربه مشابه از گذشته قرار می‌گیرد (تصاویر خاص از یک بازی دوران کودکی یا حتی موسیقی و صداهای آن)، نواحی‌ای از هیپوکامپ و آمیگدال که مرکز ادراک احساسات مختلف هستند فعال می‌شود. در نتیجه این کنش‌ها، احساس “آشنایی عاطفی” رخ می‌دهد که همین حس دلتنگی برای تجربه‌ی دوباره‌ی همان موضوع است.

بازی‌های نوستالژیک فقط تجربه‌ی بازی نیستند، آن‌ها یک بازآفرینی عصبی-هیجانی خاص در یک زمان و مکان خاص زندگی یک گیمر هستند.

نظریه‌ی دوپامین آشنا، اطمینان از بردهای بیشتر

مغز به الگوهایی که قابل پیش‌بینی و تضمین بیشتری برای دستیابی نتیجه داشته باشند، واکنش مثبتی نشان می‌دهد. بازی‌هایی که شما قبلاً تجربه کردید، یک ساختار قابل پیش‌بینی برای پاداش و نتیجه دارند. این‌که مغز می‌تواند به خواسته‌ای که دارد با اطمینان بیشتری برسد، باعث می‌شود دوپامین که یک ناقل عصبی برای لذت و یادگیری است، به مقدار و در حالت بهتری ترشح شود. در بازی‌های مدرن و جدیدی که تجربه می‌کنید، ساختارها پیچیده‌تر و غیرقابل تشخیص‌ترند. این روند باعث می‌شود که مغز به منابع دوپامین مطمئن‌تری روی آورد که همین بازی‌های نوستالژیک هستند.

کارکرد روان‌درمانی که تجربه‌ی بازی‌های نوستالژیک دارند

بازی‌های قدیمی در شرایطی که اضطراب و یا بحران‌ها به وجود می‌آیند، به شکل یک ابزار تسکین یا Self-Soothing tool رفتار می‌کنند. مشابه موسیقی یا غذاهایی که دوران کودکی می‌خوردید. این بازی‌ها حس امنیت شما را فعال می‌کنند. حافظه‌ی هیجانی شما به زمان کودکی که آرام‌تر بودید برگردانده می‌شود و به این پدیده در مطالعات روان‌درمانی Regression to safety گفته می‌شود.

نوستالژی‌هایی از جنس سرمایه فرهنگی

از دیدگاه مطالعات فرهنگی، بازی‌های قدیمی یک سرمایه‌ی مشترک هستند. بازی‌هایی از جمله Resident Evil 4 یا Tekken 3 یا جنگ‌های صلیبی فقط خاطره‌ی یک نفر نیستند، بلکه یک حافظه‌ی نسلی جمعی هستند. این خاطره‌ی مشترک در پلتفرم‌هایی چون یوتیوب، توییتر و ردیت بازتولید می‌شود و کاربران با بازنشر لحظات بازی، در ساخت یک هویت نوستالژیک مشارکت می‌کنند.

نوستالژی‌ای فعال نه منفعل

چرا بازی‌های نوستالژیک را دوباره بازی می‌کنیم؟ جواب دیگر نوع نوستالژی است که یک حرکت از نوع فعال است:

  • نوستالژی منفعل: وقتی فقط خاطره‌ای را مرور می‌کنیم (مثلاً دیدن یک اسکرین‌شات)
  • نوستالژی فعال: زمانی‌ست که آن تجربه را عملاً بازسازی می‌کنیم (مثلاً نصب و اجرای دوباره‌ی بازی)

بازی‌های نوستالژیک تنها جایی هستند که به شما اجازه می‌دهند در زمان به عقب برگردید، با همان فرم و ساختار اولیه‌ای که در گذشته عمل کردید. برخلاف فیلم و موسیقی که یک بازپخش منفعلانه و خاطره‌ای هستند.

خستگی از تکنولوژی‌های اطراف

پیشرفت‌های تکنولوژی را همه‌ی ما شاهد هستیم. به‌خصوص در مباحث گرافیکی واقع‌گرا و یا گیم‌پلی‌های عجیب و خلاقانه که این خود باعث یک خستگی شناختی می‌شود. مثل زمانی که شما با اینکه شیرینی زیاد دوست دارید، اما بعد از چند روز پشت سر هم خوردن آن، از چیزهای شیرین خوشتان نمی‌آید و نیاز به تنوع دارید. در واکنش به اشباع، بازگشت به فرم‌های ساده‌تر الان نیز به همین شکل، تبدیل به ترند شده است. مشابه بازگشت به دوربین‌های آنالوگ یا موسیقی وینیل، بازی‌های نوستالژیک هم به نوعی پادپیشرفت تبدیل شده‌اند.

و باز هم از تجربه‌ی بازی‌های نوستالژیک لذت می‌بریم

بازگشت به بازی‌های نوستالژیک، یک سرگرمی ساده و احساس خلأ و دلتنگی کودکی شماست. این پدیده یک موضوع عصبی، روانی و جامعه‌ای-فرهنگی است که قابل انکار نیست. پلی دادن دوباره‌ی بازی‌های نوستالژیک دلایل فیزیولوژیک خود را دارند و یک بازآفرینی عاطفی، هویتی و نوعی تعادل روانی هستند.

بازی‌های نوستالژیک، گذشته را قابل لمس می‌کنند؛ نه فقط در حافظه، بلکه در دستانمان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا